آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان نزدیک اما دور نفرین بر قید وبند وآمرزیده باد آسانگیری...از لبخند ملایم متنفرم من عاشق خنده ام آهای سرباز، آهای مادر!... گریه کن، تو حق داری گریه کنی. شاید ماهها و سالهاست که فرزندت را ندیده ای. فرزند دلبندت را. کودک معصومی که تاب دوری مادر نداشته و حتماً از تو بیشتر، برایت دلتنگی می کرده. گریه کن سرباز، گریه کن تا سبک شوی... نظامی زن انگلیسی پس از بازگشت به وطن در حالیکه کودک خود را در آغوش گرفته گریه کن، بخاطر گوهر مادری که از تو ستانده اند، و در عوض تو را مفتخر! کرده اند به این لباسها. این لباسها که اصلاً به قامت تو سازگار نیست... گریه کن که تاج زن بودن از سرت افتاده... گریه کن که هیچ لذتی به پای مادری نمی رسد و تو را محروم کرده اند، ذائقه ات را خراب کرده اند...ا ادامه اش رو حتما ببینید... نظرات شما عزیزان: چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, :: 14:33 :: نويسنده : یه نفر
![]() ![]() |