درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
  • خط خطی
  • آرامش
  • کیت اگزوز
  • زنون قوی
  • چراغ لیزری دوچرخه

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نزدیک اما دور و آدرس abeteshne.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 9
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 9
بازدید ماه : 19
بازدید کل : 15629
تعداد مطالب : 25
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



<-PollName->

<-PollItems->

نزدیک اما دور
نفرین بر قید وبند وآمرزیده باد آسانگیری...از لبخند ملایم متنفرم من عاشق خنده ام




 

دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد


روزگار غریبی است نازنین


و عشق را کنار تیرک راهوند تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد


روزگار غریبی است نازنین


و در این بن بست کج و پیچ سرما

آتش را به سوخت بار سرود و شعر فروزان می دارند

به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبی است نازنین
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم

دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد


روزگار غریبی است نازنین


نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند بر گذرگاهان مستقر با کُنده و ساطوری خون آلود
و تبسم را بر لبها جراحی می کنند
و ترانه را بر دهان
کباب قناری بر آتش سوسن و یاس
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
ابلیس پیروز مست سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد

خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد

«احمد شاملو»

 



جمعه 24 تير 1390برچسب:احمدشاملو,دراین بن بست,روزگارغریبیست نازنین, :: 13:58 ::  نويسنده : یه نفر

*من خودم این شعر رو خیلی دوست دارم نظر شما چیههههههههه؟

منم زیبا!

که زیبا بنده ام را دوست می دارم!
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو می گوید!
تو را در بیکران دنیای تنهایان!
رهایت من نخواهم کرد!
رها کن غیر من را. آشتی کن با خدای خود!
تو غیر از من چه می جویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه می گویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیزا من خدایی خوب می دانم!
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی .یا خدایی میهمانم کن!
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست می دارم!
طلب کن خالق خود را.بجو مارا تو خواهی یافت !
که عاشق می شوی بر ما و عاشق می شوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم،آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد!
تویی زیباتر از خورشید زیبایم.تویی والاترین مهمان دنیایم!!!
که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت!
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم!
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟؟!
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی.ببینم من تورا از درگهم راندم؟
که می ترساندت از من؟رها کن آن خدای دور!
آن نامهربان معبود.آن مخلوق خود را!
این منم پروردگار مهربانت.خالقت.اینک صدایم کن مرا.با قطره اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را. با زبان بسته ات کاری ندارم!
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم!
غریب این زمین خاکی ام.آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد.به نجوایی صدایم کن.بدان آغوش من باز است!
قسم بر عاشقان پاک با ایمان...
قسم بر اسبهای خسته در میدان...
تو را در بهترین اوقات آوردم !
قسم بر عصر روشن ، تکیه کن بر من...
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور...
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد!!!
برای درک آغوشم ،شروع کن، یک قدم با تو.....
تمام گامهای مانده اش با من!!!!!!
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان.رهایت من نخواهم کرد!!!

                                                                       "سهراب سپهری"


               



جمعه 24 تير 1390برچسب:سهراب سپهری,شعرزیبا, :: 13:25 ::  نويسنده : یه نفر

از باغ می برند تا چراغانی ات کنند

 تا کاج جشن های زمستانی ات کنند

پر کرده اند صبح تو را ابرهای تار

  تنها به این بهانه که بارانی ات کنند

یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند

   این بار می برند که زندانی ات کنند

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست

  از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند!

ای گل گمان نکن به شب جشن می روی

 شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

  گاهی نشانه ایست که قربانی ات کنند

فاضل نظری



جمعه 24 تير 1390برچسب:فاضل نظری,شعر زیبا, :: 13:25 ::  نويسنده : یه نفر

تو به آرامی خواهی مرد اگر...
اگر مسافرت نکنی
اگر مطالعه نکنی
اگر به صدای زندگی گوش نکنی
اگر قدر خود را ندانی
تو به آرامی خواهی مرد
اگر اعتماد به نفس خود را سرکوب کنی
وقتی اجازه ندهی دیگران به تو کمک کنند
تو به آرامی خواهی مرد
اگر برده‏ی عادت هایت شوی
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی …
اگر کارهای روزمره ات را تغییر ندهی
اگر رنگ‏های متفاوت به تن نکنی
یا اگر با افراد جدید هم صحبت نشوی
تو به آرامی خواهی مرد
اگر از شور و حرارت
از احساسات سرکش
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی‌دارند
و ضربان قلبت را تندتر می‌کنند
دوری کنی
تو به آرامی خواهی مرد
اگر هنگامی که با شغلت،‌ یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی
اگر به دنبال رویاهایت نروی
اگر به خودت اجازه ندهی
که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ات
ورای مصلحت‌اندیشی بروی...
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن

«پابلو نرودا»



جمعه 24 تير 1390برچسب:شعر,پابلونرودا,به آرامی خواهی مرد, :: 13:25 ::  نويسنده : یه نفر

صفحه قبل 1 صفحه بعد