درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
آرشيو وبلاگ
پيوندها
  • خط خطی
  • آرامش
  • کیت اگزوز
  • زنون قوی
  • چراغ لیزری دوچرخه

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان نزدیک اما دور و آدرس abeteshne.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان


ورود اعضا:

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 15
بازدید کل : 15625
تعداد مطالب : 25
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



<-PollName->

<-PollItems->

نزدیک اما دور
نفرین بر قید وبند وآمرزیده باد آسانگیری...از لبخند ملایم متنفرم من عاشق خنده ام




خدایـــا دلــــــم بـــاز امشب گــــــرفته.!!

 

   بیــــــا تا کمی با تـــو صـــــحبت کنـــم...

 

              بیا تا دل کوچــــــــــکم را

 

    خدایـــا فقــــط با تـــو قسمت کنم..!

 

           خدایـــــا بیــا پشت آن پنــجــره..

 

   که وا می شود رو به ســــــوی دلــــــــم!!

 

     بیـــا پــــرده ها را کنـــاری بزن..

 

        که نــــــورت بتــابد به روی دلـــــــم!!!

 

         خدایـــا کمـــک کـــن :

 

    که پـــروانه ی شعر من جــــان بگیرد..

 

                کمی هم به فـــــکر دلـــــــم باش...

 

               مبـــادا بمیـــرد...!!!

 

    خــــدایــا دلــــــم را

 

     که هر شب نــفس می کشـــد در هوایـــــت..

 

    اگر چه شــــــکســــــته!!!

 

                       شبــــی می فرســــتم بــرایــت...!!!

عرفان نظرآهاری



چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, :: 14:33 ::  نويسنده : یه نفر
بی تو طوفان زده دشت جنونم
صید افتاده به خونم
تو چه سان می گذری غافل از اندوه درونم؟
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی
بی من از شهر سفر کردی و رفتی
قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم
تا خم کوچه به دنبال تو لغزید نگاهم
تو ندیدی...
نگهت هیچ نیفتاد به راهی که گذشتی
چون در خانه ببستم،
دگر از پای نشستم
گوئیا زلزله آمد،
گوئیا خانه فرو ریخت سر من
بی تو من در همه شهر غریبم
بی تو، کس نشنود از این دل بشکسته صدائی
برنخیزد دگر از مرغک پر بسته نوائی
تو همه بود و نبودی
تو همه شعر و سرودی
چه گریزی ز بر من
که ز کوی ات نگریزم
گر بمیرم ز غم دل
به تو هرگز نستیزم
من و یک لحظه جدایی؟
نتوانم، نتوانم
بی تو من زنده نمانم


چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, :: 14:33 ::  نويسنده : یه نفر
فرض کن حضرت مهدی به تو ظاهر گردد/ ظاهرت هست چنانی که خجالت نکشی؟            

باطنت هست پسندیده صاحب نظری؟ خانه ات لایق او هست که مهمان گردد؟ 

لقمه ات درخور او هست که نزدش ببری؟

پول بی شبهه و سالم زهمه داراییت، داری آنقدر که یک هدیه برایش بخری؟                          

حاضری گوشی همراه تورا چک بکند؟ با چنین شرط که در حافظه دستی نبری؟                

 واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران؟ می توان گفت تورا شیعه اثنی عشری؟



چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, :: 14:33 ::  نويسنده : یه نفر

چند وقتی نمیخواستم چیزی بنویسم که نمیخونید اما من می نویسم می خواید بخونید می خواید نخونید خود دانید!

حسین (ع) بیشتر از آب تشنه لبیک بود

افسوس که بجای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند

و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند


امام حسین (ع) در قرآن:

مرگ دست خداست

«بگو: اگر در خانه های خود بودید، آنهایی که کشته شدن برآنها مقرر شده بود، قطعابه سوی آرامگاه های خود،بیرون می آمدند(وآ نهارا به قتل می رساندند.)»              آل عمران/154

امام حسین در روز عاشورا فرمود:

«آیا کتاب خدارا که برجدم پیامبرخدا(ص) فرستاده شده نخوانده اید:«هرجا که باشید مرگ شما را درمی یابد اگرچه دردژهای محکم وسرافراشته باشید.» وخدای منزه وپاک فرماید:

«قطعا انان که کشته شدن برایشان مقرر شده به سوی آرامگاه های خود بیرون آیند.»

اگر من درجای خود بمانم، این مردم نگون بخت چگونه آزموده می شوند؟ وبه چه چیزی مورد آزمایش قرار می گیرند؟

وچه کسی در گودال من در کربلا می آرمد؟ وبه تحقیق در روزی که خدا زمین را گسترانید، آن(کربلا)را برای من برگزید وآن را پناه گاه شیعیان ما قرار داد تا درآنجادر دنیا وآخرت امن وآسایش یابند.»                                                                            بحار،ج4ص331

پیروزی بزرگ

«می گویند: ای کاش ماهم با آنها بودیم، وبه رستگاری وپیروزی بزرگی می رسیدیم!»

                                                                                                 نسا/73

امام رضا(ع) فرمود:

ای پسرشعیب،اگر دوست داری که درمکانهای بنا شده در بهشت با پیامبروخاندانش جای گیری، پس قاتلان حسین(ع) را لعنت نما.ای پسر شعیب،اگر دوست داری که ثواب آن که با حسین(ع) شهید شده را داشته باشی پس چون اورا یاد کنی بگو: ای کاش با آنان بودم وبه فیروزی وکامیابی (جاودانگی) ره می یافتم.

کشتن امام حسین(ع)در مقابل اهل بیتش:

وکسی را که خداوند خونش را حرام شمرده، نکشید،جز به حق!

                                                                                                  اسراء/33

امام صادق(ع) فرمود:

مراد از نفسی که خداوند کشتنش را حرام نموده این است که حسین را در میان خانواده اش به قتل رساندند.

امام حسین وزکریا(ع)

«وپیش از این، همنامی برای او قرار نداده ایم!»                                            مریم/7

امام صادق(ع) فرمود:

«ما از قبل برای او همنامی قرار ندادیم: حسین بن علی(ع) ویحیی بن زکریا است که از قبل همنامی نداشت وآسمان فقط برآن دو چهل روز گریه کرد،گفتند: گریستنش چگونه بود؟

فرمود:«به سرخی طلوع می کرد وبه سرخی نیز غروب می نمود.»

کلمه توحید

«او کلمه توحید را کلمه پاینده ای در نسلهای بعد از خود قرار داد، شاید به سوی خدا بازگردند!»

                                                                                                زخرف/28

امیر المومنین(ع) در حدیثی فرمودن:« واین آیه درباره ما نازل شده است: واو آن را کلمه ای پاینده در نسلهای بعد از خود قرار داد،(یعنی) امامت در نسل حسین(ع) تا روز قیامت باقی ست.»

دوحادثه بزرگ

«آن روز که زلزله های وحشتناک همه چیز رل به لرزه در می آورد، وبه دنبال آن، حادثه دومین رخ میدهد.»                                                                             نازعات/6-7

امام صادق(ع) درتأوبل این آیه شریفه که:

«روزی که لرزاننده وزلزله ای بزرگ جهان را بلرزاند وبه دنبال  آن حادثه دومین رخ می دهد» فرمودند:«لرزاننده حسین بن علی (ع) وحادثه دومین علی بن ابی طالب(ع) است، نخستین فردی که در رجعت قبر اوشکافته شده واز آن بیرون می آید وخاک را از سر می زداید حسین بن علی(ع) است.»                                                       تفسیربرهان ج4ص110



چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, :: 14:33 ::  نويسنده : یه نفر
آیا میکی‌ماوس و جری نماد یهودیان هستند؟ میکی‌ماوس جزو مشهورترین شخصیت‌های کارتونی دیزنی است که برای اولین بار در 18 نوامبر 1928 معرفی گشته و به زودی تبدیل به ستاره بیش از 120 کارتون مختلف گشت. بد نیست بدانیم این اولین شخصیت مشهور آثار والت‌دیزنی نمادی از همان یهودی سرگردان و بی کس است كه مدام از سوی رقیبان قوی‌ تر تهدید می‌شود و او صرفاً با اتكا به زیركی و چالاكی خویش، بر تمامی دشمنان فایق می‌آید. امروز هم تداوم این شخصیت كارتونی را در انیمیشن "تام و جری" می‌توان مشاهده كرد که موشی بد جنس و فریب کار با تکیه بر شیطنت ها و ناجوانمردی‌هایش به طرز اعجاب آوری همیشه بر گربه‌ای نادان و احمق پیروز می‌شود. این قبیل آثار در دادن حس اعتماد به نفس به مخاطبان یهودی (که دقیقا مفهوم سمبل "موش" را می‌فهمند) [ظاهرا در آلمان نازی و همچنین سایر مناطق اروپا یهودیان را با القابی چون موش کثیف مورد خطاب قرار می‌دادند] و همچنین در دادن الگویی دغل و بدجنس به کودکان و نوجوانان بی‌گناه جهانیان تأثیر بسزایی دارند."


چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, :: 14:33 ::  نويسنده : یه نفر
سلام حال همه ما خوب است

...خیلی خوب ....

اینقدر که دیگه داره نگران کننده میشه

تو لااقل گاهی ...هر از گاهی ...ببین این طرفها کسی بی قرارت هست یا نه؟

دیگر از اینهمه سلامِ ضبط شده بر آدابِ رفت وآمدِ مردمان خسته ام! پس کی میایی؟ به رویای آمدنت در این خانه قناعت کنیم؟ همه میگویند : کی میایی؟

اوف از این روزهای کندِ طولانی...پس کاش کسی می آمد...لااقل خبری می آورد!... روز احتمالا اتفاقی تازه در ادامه شب است... اگر با تمام وجود بخواهی که روز شود روز میشود حتما! اصلا ...اصلا ولش کن برویم سر مطلبی ساده............................................

بی قرارم! بی قرارم!...

میخواهم بمانم میخواهم بروم!

نه اصلا باشد برای بعد تو که همه جا هستی...توی بازار..توی صف نانوایی...توی مزرعه های گندم فلان روستا...

قبول نیست آقا! دیدی گمت کردم؟

میان ما مگر چند رودِ گل آلودِ پرگریه میگذرد که از این دامنه تا آن دامنه –که تویی- هیچ پلی از اتصال دل نمیبینیم؟

بعضی ها رشوه میخواهند

رفتگرها عیدی...

رهگذران سکوت!

دریغا عشق!!!!!!!

اتفاق خوب قشنگی در راه است! بگو بشود! به گامهای کسان گمان می برم که تویی...

دلم ز سینه برون شد ز بس که تپید! بیا! من همین من ساده....

تو که میدانی...

باور کن...

برای یک بار برخاستن هزار هزار بار افتاده و باز برخاسته و باز افتاده و باز دست تو بلندم کرده...

با این همه عمری اگر باقی بود طوری از کنار زندگی میگذرم که نه دیگر تنی برایم سالم بماند و نه این دل ناماندگارِ بی درمان! گوش کن! گوش کن! ای تو همین حوالی! در جمع من و این بغضِ بی قرار، جای تو خالی! حالا میدانم سلام مرا به اهلِ حوالیِ همیشه ی اسمت خواهی رساند از نو برایت مینویسم: حالِ همه ما خوب است اما...

تو باور نکن...

دیدار ما به همان ساعتِ نامعلومِ دلنشین! خداحافظ! خداحافظ!



چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, :: 14:33 ::  نويسنده : یه نفر

به گزارش فارس: در این تیزر تبلیغاتی که درست چند روز بعد از ترور دانشمند هسته‌ای ایرانی پخش شده، شرکت سامسونگ که محصولات آن به طور وسیع در ایران به فروش می‌رسد، به نوعی موضوع ترور دانشمندان هسته‌ای ایران را به سخره گرفته و آن را به مثابه آب خوردن برای جاسوسان رژیم صهیونیستی دانسته است. داستان این کلیپ که با همکاری مشترک یک شرکت بازرگانی اسرائیلی و شرکت سامسونگ کره جنوبی ساخته شده، به 4 بازیگر اسرائیلی مربوط می‌شود که شوهای خاصی برگزار می‌کنند و شنیده‌اند که حتی در ایران نیز طرفدار دارند.

به همین منظور، برای دیدار با طرفداران خود در ایران، به اصفهان سفر می‌کنند. این چهار صهیونیست برای اینکه شناخته نشوند لباس مبدل به تن می‌کنند.

شرکت سازنده این کلیپ، با نوع پوششی که برای این 4 کاراکتر در نظر گرفته، زن ایرانی را مورد تمسخر قرار داده است، به گونه‌ای که این 4 مرد با پوشیدن مانتو و در عین حال داشتن سبیل و با راه رفتن نامناسب خود، چهره ناشایست و عقب‌افتاده‌ای از زن ایرانی نشان می‌دهند.

در این کلیپ، ایران به مثابه بیابانی به تصویر کشیده شده که مملو از گرد و غبار است و مردم آن به دور از هرگونه تمدن و به صورت عصر حجری زندگی می‌کنند و زنان در هر گوشه‌ای روی زمین بر روی خاک نشسته‌اند. این 4 نفر در جستجوی غذا به کافه‌ای می‌رسند که در این کافه یک مامور موساد را که نیروگاه هسته‌ای ایران در اصفهان را زیر نظر دارد، به طور اتفاقی می‌بینند.

وجود تصاویر آیت‌الله سیستانی به عنوان چهره سیاسی ایران، بر روی دیوارهای این کافه نیز نشان می‌دهد که شرکت تبلیغاتی مزبور، حتی از اطلاعات سیاسی خاصی برای تولید این کلیپ برخوردار نیست. ظاهر مذهبی این مامور موساد میتواند مخاطبان را نسبت به افراد مذهبی بد بین کرده و این موضوع را در ذهن بیننده تلقین کند که افراد با این تیپ جاسوس هستند .

این مامور موساد به بازیگران مورد علاقه‌اش توضیح می‌دهد تبلتی دارد که با آن تمام فعالیت‌های نیروگاه هسته‌ای را رصد می‌کند. یکی از بازیگران اسرائیلی، تبلت مامور موساد را برمی‌دارد و همینطور که درباره قابلیت‌های آن از مامور سوال می‌کند، دوست دیگرش از روی کنجکاوی، دکمه‌ای را روی تبلت لمس می‌کند که به محض لمس دکمه، نیروگاه هسته‌ای ایران که پشت سر آن‌هاست، منفجر می‌شود!

همه بهت‌زده می‌شوند اما بازیگری که باعث این انفجار شده، می‌گوید: چی شده؟ مگر چه اتفاقی افتاده!؟ این هم فقط یک انفجار مرموز دیگر در ایران بوده! غصه نخورید!

نکات قابل توجهی که در این کلیپ به چشم می‌خورد، ساخته شدن این کلیپ برای شرکتی چون سامسونگ است که در ایران آزادانه به فروش محصولات خود می‌پردازد و در ایام مختلف نیز تبلیغ‌های مناسبتی خود را از صدا و سیمای ایران پخش می‌کند. سوال اینجاست که آیا ایران نیز می‌تواند چنین کلیپ‌های مشابه ضداسرائیلی از محصولات سامسونگ را در تلویزیون پخش و رژیم صهیونیستی را به ترور و خرابکاری در سرزمین‌های اشغالی تهدید کند؟

در صورتی که پاسخ منفی است، شرکت سامسونگ چه توجیهی برای این کلیپ حاوی اهانت به زنان و مردان ایرانی و صنایع و تمدن ایران دارد و در قبال این اتفاق، آیا به طور صریح از مردم ایران عذرخواهی خواهد کرد؟ آیا پخش این کلیپ که تنها چند روز پس از ترور دانشمند ایرانی پخش شده و به صراحت به دخالت موساد در ترور و خرابکاری در ایران اذعان می‌کند، راه ایران را برای شکایت حقوقی از شرکت سامسونگ برای حمایت از موضوع تروریسم باز نمی‌کند؟ و اگر یک شرکت ایرانی در اقدامی مشابه، چنین محصولی را منتشر می‌کرد تا چه مبلغی موظف به پرداخت غرامت به دولت کشور هتک حرمت شده، می‌شد؟ گفتنی است که تلویزیون مرکزی چین این ویدئو را در پایان خبر ترور دانشمند هسته‌ای ایرانی نشان داده و عنوان کرده است: گرچه ممکن است برخی تصور کنند که این ویدئو خنده‌دار است اما حقیقت پشت پرده و زمانِ مرموز پخش این تبلیغ، حاوی پیام خطرناکی است که مخاطبین هرگز نباید آن را فراموش کنند. پیام دومی که با مشاهده این کلیپ به ذهن خطور می‌کند، استفاده بهینه از هنر در خدمت ایدئولوژی و اهداف سیاسی است. رژیم صهیونیستی در حالی به بهترین وجه هنرمندان را به خدمت اهداف سیاسی غیرقانونی از قبیل ترور و ارعاب بکار گرفته که بخشی از هنرمندان ایرانی معتقدند نباید هنر را برای ابراز عقیده هرچند عقیده‌های درست به کار گرفت و شاید برخی دیگر معتقد باشند که تنها مورد استفاده از هنر، برهنه شدن در برابر دوربین‌های خارجی است! پیام سومی که با مشاهده این تبلیغ می‌توان دریافت، فهم و شناخت واهمه‌ای است که ساکنان سرزمین‌های اشغالی از ایران و مردم این کشور در دل دارند. مشکل ترس و اضطراب موجود در ساکنان سرزمین‌های اشغالی، همواره بحرانی بوده که این رژیم را وادار به صرف هزینه‌های زیادی کرده است. در حالی که موشک‌های کاتیوشای مبارزان فلسطینی که تقریباً توان خاصی در تخریب اهداف ندارند، ساکنان صهیونیست را صدها متر از خانه‌های خود متواری و این رژیم را مستاصل کرده است، در این کلیپ، چند بار به طور متوالی موشک‌های شهاب 3 ایران نمایش داده می‌شود که توسط حمل‌کننده در حال عبور هستند تا ترس مخاطب اسرائیلی را با طنز موجود در این کلیپ، در هم آمیزد. به علاوه، کلیپ مزبور، نکته دیگری را نیز به مخاطب خود نشان می‌دهد و آن ارزشی است که تاسیسات هسته‌ای ایران و در واقع فعالیت هسته‌ای ایران برای مخاطب اسرائیلی دارد. به گونه‌ای که آن را به مثابه یک سوژه ارزشمند هرچند منفی، در یک کلیپ دنبال می‌کند.



چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, :: 14:33 ::  نويسنده : یه نفر

محصول2010 امریکا

داستان فیلم: تایتانها خدایانی هستند که بر انسانها حکومت می کنند.دارای 3فرزند به نامهای زئوس، پوزیدون(پوسیدون)، هدیس(هادس) هستند که می خواهند خودشان قدرت را بدست بگیرند.

زئوس از هدیس میخواهد که موجودی قدرتمند بسازد(کراکن) تا با آن تایتانها(والدینشان)را نابود سازد، بعد از سقوط تایتانها زئوس فرمانروای(خدای) آسمانها، پوزیدون فرمانروای دریاها و هدیس که توسط زئوس فریب خورده فرمان روای دنیای مردگان میشود تا در آنجا عذاب بکشد.



چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, :: 14:33 ::  نويسنده : یه نفر
آیا تا به حال لوگوی المپلک ۲۰۱۲ که قراره تو شهر لندن برگزار بشه رو دیدید؟



طرح بسیار عجیبی داره!


به گفته طراحانش عدد ۲۰۱۲ رو نشون میده ، ضمن این که در داخل عدد ۲ نام شهر لندن و در داخل عدد ۰ نشان المپیک جا داده شده . اما در رابطه با اون قسمت مرکزی که به شکل مربع طراحی شده چیزی نخوندم . البته در یکی از وبلاگها خوندم که احتمالاً طراح خواسته شکل “چشم” رو ترسیم بکنه .

به تازگی هم در چند وبلاگ داخلی و خارجی مطلبی جالب در مورد این لوگو دیدم ، اون هم این که هر قطعه از این نشان به ضمن این که یک عدد رو نشون میده ، نشانگر یکی از حروف الفبای انگلیسی هم هست .

درواقع اولین عدد ۲ حرف Z ، عدد ۰ حرف O ، عدد ۱ حرف i و در نهایت دومین عدد ۲ حرف N رو نشون میده . همونطوری هم که در تصویر مشخصه ، اولین ۲ و آخرین ۲ (عدد دوی یکان و هزارگان) که دو حرف متفاوت رو نشون میدن به شکلی متفاوت باهم طراحی شدن .

با در کنار هم گذاشتن این حروف کلمه ZION به وجود میاد .


چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, :: 14:33 ::  نويسنده : یه نفر
آهای سرباز، آهای مادر!...
گریه کن، تو حق داری گریه کنی. شاید ماهها و سالهاست که فرزندت را ندیده ای.
فرزند دلبندت را. کودک معصومی که تاب دوری مادر نداشته و حتماً از تو بیشتر، برایت دلتنگی می کرده.
گریه کن سرباز، گریه کن تا سبک شوی...


نظامی زن انگلیسی پس از بازگشت به وطن  در حالیکه کودک خود را در آغوش گرفته

گریه کن، بخاطر گوهر مادری که از تو ستانده اند، و در عوض تو را مفتخر! کرده اند به این لباسها.
این لباسها که اصلاً به قامت تو سازگار نیست...
گریه کن که تاج زن بودن از سرت افتاده...
گریه کن که هیچ لذتی به پای مادری نمی رسد و تو را محروم کرده اند، ذائقه ات را خراب کرده اند...ا

ادامه اش رو حتما ببینید...



چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, :: 14:33 ::  نويسنده : یه نفر

 

وقتی حضرت عیسی علیه السلام از خداوند در خواست کرد کسی را به او نشان دهد که نزد خدا محبوب تر از او باشد، خداوند عیسی را به پیرزنی که در کنار دریا زندگی می کرد راهنمایی نمود. وقتی عیسی علیه السلام به سراغ آن خانم آمد، دید در خرابه ای زندگی می کند وبا بدنی فلج و چشمانی نابینا در گوشه ای رها شده است. وقتی حضرت عیسی علیه السلام جلوتر رفت ودقّت کرد، دید پیرزن مشغول ذکری است:

 « الحَمدُ للهِ المُنعِمِ المُفضِلِ المُجمِلِ المُکرِمِ»

خدایا شکرت که نعمت دادی، کرم کردی، زیبایی دادی، کرامت دادی.

حضرت عیسی علیه السلام تعجب کرد که او با این بدن فلج که فقط دهانش کار می کند، چرا چنین ستایش می کند؟ با خود گفت که او از اولیای خداست ومن بی اجازه وارد خرابه شدم؛ برگردم، اجازه بگیرم وبعد داخل شوم. به دم خرابه بازگشت و گفت: « السَّلامُ علیکُ یا أَمةَ الله» پیرزن گفت: « وعلیک السَّلام یا روح الله». عیسی پرسید: خانم! مگر مرا می بینی؟ گفت: نه. پرسید: پس از کجا دانستی که من روح الله هستم؟ پیرزن گفت: همان خدایی که به تو گفت مرا ببین، به من هم گفت چه کسی می آید. عیسی با اجازه آن خانم وارد خرابه شد و پرسید: خداوند به تو چه داده است که این قدر تشکّر می کنی؟ تشکّر تو برای چیست؟ پیرزن گفت: یا عیسی، آن چه به من داده بود از من گرفت، آیا همین طور پس گرفته است؟ آیا وقتی می خواست آن را از من بگیرد، به من نگاه کرد وپس گرفت؟ عیسی فرمود: آری، اوّل به تو نگاه کرده وبعد پس گرفته است. پیرزن گفت: من به همان نگاه او خوشم. خدا این نگاه رابه دیگری نداشته وبه من کرده است؛ پس جای شکر دارد.

 



جمعه 24 تير 1390برچسب:عیسی (ع), :: 14:10 ::  نويسنده : یه نفر

داستان درباره كوهنوردي ست كه مي خواست بلندترين قله را فتح كند .بالاخره بعد از سالها آماده سازي خود،ماجراجو يي اش را آغاز كرد.اما از آنجايي كه آوازه ي فتح قله را فقط براي خود مي خواست تصميم گرفت به تنهايي از قله بالا برود. او شروع به بالا رفتن از قله كرد ،اما دير وقت بود و به جاي چادر زدن همچنان به بالا رفتن ادامه داد، تا اينكه هوا تاريك تاريك شد. 
سياهي شب بر كوهها سايه افكنده بود وكوهنورد قادر به ديدن چيزي نبود . همه جا تاريك بود .ماه و ستاره ها پشت ابر گم شده بودند و او هيچ چيز نمي ديد . 
در حال بالا رفتن بود ،فقط چند قدمي با قله فاصله داشت كه پايش لغزيد و با شتاب تندي به پايين پرتاب شد .در حال سقوط فقط نقطه هاي سياهي مي ديد و به طرز وحشتناكي حس مي كرد جاذبه ي زمين او را در خود فرو مي برد . همچنان در حال سقوط بود ... و در آن لحظات پر از وحشت تمامي وقايع خوب وبد زندگي به ذهن او هجوم مي آورند. 
ناگهان درست در لحظه اي كه مرگ خود را نزديك مي ديد حس كرد طنابي كه به دور كمرش بسته شده ، او را به شدت مي كشد 
ميان آسمان و زمين معلق بود ... فقط طناب بود كه او را نگه داشته بود و در آن سكوت هيچ راه ديگري نداشت جز اينكه فرياد بزند : خدايا كمكم كن ... 
ناگهان صدايي از دل آسمان پاسخ داد از من چه مي خواهي ؟ 
- خدايا نجاتم بده 
- آيا يقين داري كه مي توانم تو را نجات دهم ؟ 
- بله باور دارم كه مي تواني 
- پس طنابي را به كمرت بسته شده قطع كن ... 
لحظه اي در سكوت سپري شد و كوهنورد تصميم گرفت با تمام توان اش طناب را بچسبد . 

فرداي آن روز گروه نجات گزارش دادند كه جسد يخ زده كوهنوردي پيدا شده ... در حالي كه از طنابي آويزان بوده و دستهايش طناب را محكم چسبيده بودند ، فقط چند قدم بالاتر از سطح زمين ...

*درباره ي تدبير خدا شك نكنيد . هيچ گاه نگوئيد او مرا فراموش يا رها كرده است . و به ياد داشته باشيد كه او هميشه با دست راست خود شما را در آغوش دارد*

 



جمعه 24 تير 1390برچسب:داستان کوتاه,داستان کوهنوردی,داستان زیبا, :: 14:10 ::  نويسنده : یه نفر

 

دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم
دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد


روزگار غریبی است نازنین


و عشق را کنار تیرک راهوند تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد


روزگار غریبی است نازنین


و در این بن بست کج و پیچ سرما

آتش را به سوخت بار سرود و شعر فروزان می دارند

به اندیشیدن خطر مکن
روزگار غریبی است نازنین
آنکه بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
دهانت را می بویند مبادا گفته باشی دوستت دارم

دلت را می پویند مبادا شعله ای در آن نهان باشد


روزگار غریبی است نازنین


نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند بر گذرگاهان مستقر با کُنده و ساطوری خون آلود
و تبسم را بر لبها جراحی می کنند
و ترانه را بر دهان
کباب قناری بر آتش سوسن و یاس
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
ابلیس پیروز مست سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد

خدای را در پستوی خانه نهان باید کرد

«احمد شاملو»

 



جمعه 24 تير 1390برچسب:احمدشاملو,دراین بن بست,روزگارغریبیست نازنین, :: 13:58 ::  نويسنده : یه نفر

سلام دوستان امروز  دو تا فایل براتون میذارم.

اول :سخنرانی احمد شاملو در نیویورک رو براتون اماده کردم با خوندن خیلی از اطلاعات ملی غلط و اشتباهی رو که دارم متوجه میشید.من خودم وقتی خوندمش کلی نگرشم به زندگی عوض شد و برخلاف تصورم از اینکه احمد شاملو درباره شعر سخنرانی کرده دیدم اون تلاش کرده تا فکر و دید افراد رو وسیعتر کنه و واقعا کمک میکنه به اونایی که خیلی دوست دارند روشنفکر باشند.فقط امیدوارم خوشتون بیاد و با سلیقتون جور باشه.

دوم:متن سخنرانی دکتر شریعتی با عنوان بازگشت به خویشتن که مطمئنم همتون باهاش آشنایید و نیازی به معرفی نمیبینم .

شاملو در نیویورک

بازگشت به خویشتن

 



جمعه 24 تير 1390برچسب:, :: 13:56 ::  نويسنده : یه نفر

 

 

*این پست ثابته

اگه الان یکی به خیلی از مسائلی که ما اعتقاد داریم توهین کنه چجوری از خودمون و هویت و باورمون دفاع کنیم؟

چرا مذهب ما طوری شده که وقتی میخواییم یه مثال از باکلاسی و روشنفکری بیاریم باید نمونه مثالیمون حتما غربی باشه؟چرا تصور عامه این شده که اسلام یه دین خشکه برای ادم های سطح پایین؟

چرا از ایام عزاداری فقط گریه کردن رو فهمیدیم؟شوری که هیچ شعوری توش نداره.چرا سخنران هامون (جز یه عده که استثنا هستند)موقع سخنرانی فقط از مصائب اهل بیت و پیامبر برامون میگند؟چرا عشق داریم ولی معرفت نداریم؟یا شاید حتی عشق هم نداریم؟

چرا خیلی ها فکر میکنند امام زمان بیاد جوی خون راه میفته و همه اونایی که یه جاهایی لغزش داشتند کشته میشند؟

چرا یه عده فکر میکنند هدف امام علی  و امام حسین  از جنگ در راه اسلام و فداکاری به خاطر بشر فقط امور دنیوی و کسب قدرت بوده؟

چه بر سر اسلام آوردیم؟باتشیع علوی چه کردیم؟مقصر کیه؟؟؟؟؟؟؟؟

مقصر کیه که ما هویت ملی و مذهبی خودمون رو گم کردیم ؟؟؟؟؟؟؟

چرا ما خودمون رو تا این حد پایین گرفتیم و از یه عده دیگه تقلید می کنیم؟چرا ایران با 2500 سال تمدنی که داره باید از آمریکایی ها و اروپایی هایی تقلید کنه که خودشون رنسانسشون رو مدیون مسلمان ها هستند؟

چرا هر کی بدحجابه باکلاسه؟چرا تو فیلم های صدا و سیما یا تو داستان های رمان قشر باکلاس همون پولدارایه بدحجایند و هیچ کی تو یه محله اعیان نشین این داستان های شبه هندی نیست که با خدا باشه نه بی خدا؟؟؟؟؟؟

بهتون پیشنهاد میدم شروع کنیم به خودسازی و خودشناسی ما اونقدر ارزش داریم تا مقلد غرب نباشیم؟یعنی ارزش نداریم تا مثل یک آدم زندگی کنیم؟

چرا مذهبی ها فقط تو فاز مذهب هستند و روشنفکرها فقط تو فاز علم روز و متافیزیک و روانشناسی؟چرا هیچکی نمیخواد عصاره ای از این دو باشه؟مگه نه اینکه اسلام خودش درباره علوم فراوانی صحبت کرده؟

چرا حالا که غرب روز به روز اسرار علمی قوانین اسلام رو به دست میاره ما از اسلام روی گردان شدیم؟

چرا تنها تصور ما از یه آدم مذهبی شده یه آدم ساده و با یه فکر محدود و بسته و بایه روحیه متحجرانه!!

چراااااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟

من وب قبلیم در بلاگفا است و از امروز فعالیتم رو در این وب شروع کردم فقط یه خواهش ازتون دارم:

مطالب پستی که براش نظر میذارید رو بخونید

مرسیییییییییییییییی

 



جمعه 24 تير 1398برچسب:, :: 13:45 ::  نويسنده : یه نفر

ترجيح ميدهم با كفشهايم در خيابان راه بروم و به خدا فكركنم


تا اين كه در مسجد بشينم و به كفشهايم فكر كنم



جمعه 24 تير 1390برچسب:مسجد و کفش,شریعتی, :: 13:25 ::  نويسنده : یه نفر

رنج تلخ است ولي وقتي آن را به تنهايي مي کشيم

 تا دوست را به ياري نخوانيم،

براي او کاري مي کنيم و اين خود دل را شکيبا مي کند

طعم توفيق را مي چشاند

و چه تلخ است لذت را "تنها" بردن

و چه زشت است زيبايي ها را تنها ديدن

و چه بدبختي آزاردهنده اي ست "تنها" خوشبخت بودن

در بهشت تنها بودن سخت تر از کوير است

در بهار هر نسيمي که خود را بر چهره ات مي زند

 ياد "تنهايي" را در سرت زنده ميكند

"تنها" خوشبخت بودن خوشبختي اي رنج آور و نيمه تمام است

" تنها" بودن ، بودني به نيمه است

و من براي نخستين بار در هستي ام رنج "تنهايي" را احساس کردم


دکتر علی شریعتی



جمعه 24 تير 1390برچسب:شریعتی,رنج,کتاب هبوط, :: 13:25 ::  نويسنده : یه نفر

*من خودم این شعر رو خیلی دوست دارم نظر شما چیههههههههه؟

منم زیبا!

که زیبا بنده ام را دوست می دارم!
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو می گوید!
تو را در بیکران دنیای تنهایان!
رهایت من نخواهم کرد!
رها کن غیر من را. آشتی کن با خدای خود!
تو غیر از من چه می جویی؟
تو با هر کس به غیر از من چه می گویی؟
تو راه بندگی طی کن عزیزا من خدایی خوب می دانم!
تو دعوت کن مرا با خود به اشکی .یا خدایی میهمانم کن!
که من چشمان اشک آلوده ات را دوست می دارم!
طلب کن خالق خود را.بجو مارا تو خواهی یافت !
که عاشق می شوی بر ما و عاشق می شوم بر تو که
وصل عاشق و معشوق هم،آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد!
تویی زیباتر از خورشید زیبایم.تویی والاترین مهمان دنیایم!!!
که دنیا بی تو چیزی چون تورا کم داشت!
وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم!
مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟؟!
هزاران توبه ات را گرچه بشکستی.ببینم من تورا از درگهم راندم؟
که می ترساندت از من؟رها کن آن خدای دور!
آن نامهربان معبود.آن مخلوق خود را!
این منم پروردگار مهربانت.خالقت.اینک صدایم کن مرا.با قطره اشکی
به پیش آور دو دست خالی خود را. با زبان بسته ات کاری ندارم!
لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم!
غریب این زمین خاکی ام.آیا عزیزم حاجتی داری؟
بگو جز من کس دیگر نمیفهمد.به نجوایی صدایم کن.بدان آغوش من باز است!
قسم بر عاشقان پاک با ایمان...
قسم بر اسبهای خسته در میدان...
تو را در بهترین اوقات آوردم !
قسم بر عصر روشن ، تکیه کن بر من...
قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور...
قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد!!!
برای درک آغوشم ،شروع کن، یک قدم با تو.....
تمام گامهای مانده اش با من!!!!!!
تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید
ترا در بیکران دنیای تنهایان.رهایت من نخواهم کرد!!!

                                                                       "سهراب سپهری"


               



جمعه 24 تير 1390برچسب:سهراب سپهری,شعرزیبا, :: 13:25 ::  نويسنده : یه نفر

 سلام دوستای گل و عزیزم خوبید؟

من میخوام لینک 51 قسمت کامل  مستند عالی « ظـــــــهور » رو براتون بزارم .

این مستند از برگزیده های, مجموعه های مختلف گرد اوری شده.فقط امیدوارم صبور باشید و منو همراهی کنید من خودم اصلا اهل این نیستم که هر کار ضعیفی نسبت به مذهب رو نگاه کنم ولی این کار عالی و فوق العاده ای از دوجوون مسلمان آمریکایی است.

این مستند در حالت کلی از فیلم فوق العاده فلسفی ماتریکس الهام گرفته.

منظور فیلم ماتریکس در کل این بود ما همه توی یه دنیای مجازی زندگی میکنیم .یعنی اصلا زندگی نمی کنیم بلکه کنترل میشیم. هر چیزی که میبینیم ظاهریه .پشتس یه چیزه دیگست. البته واقعیت داره . یعنی خیلی خیلی واقعیت داره. توی کشور ما چون این فیلم توسط صهیون ها درست شده یکمی اسمش بد درفته.البته در برخی صحنه ها مفهموم بدی دارد .ولی به با اطمینان میتونم بگم که 95% درصد این فیلم نکته های فوق العاده مفیدی داره .

درسته که این فیلم کاره صهیون هاست .ولی اونا به هدفشون نرسیدن .یعنی کارگردان ها فیلم نامه رو دست کاری کردن و برعکس به اهداف صهیون ها گند زدن.خیلی مطالب مفیدی رو از فیلم ماتریکس یاد گرفتم .


این مستند هم همین رو میگه البته به زبان حال.میگه الان ما توی دنیایی زندگی میکنیم که صهیون ها برای ما درست کردن. یعنی  ذهن ما بطور غیر مستقیم کنترل میشه . البته این جمله ها فقط حرف نیست .تو این مستند یه حرف رو میزنه بعد با دلایل قابل قبول که تن ادم رو می لرزونه اثبات میکنه.بعد میگه وقتی شما به تلوزیون نگاه میکنین .پشتش یه چیز های عجیب به مغز شما تاثیر میزارن.(اینا همه عین واقعیته .اگه کسی خواست بیشتر توضیح میدم ). میگه ما هر چیزی که توی این دنیا میبینیم غلطه ساختگی یه. مثلا تو جلوت عدده x رو می بینی ولی در اصل اون y . باید مستند رو ببینید تا منظورم رو بهتر بفهمی.



در کل این مستند پیام های بسیار عالی داره . حداقلش اینه که حالا من از ته قلب حس میکنم که این دنیا چیزی که مغز من میبینه . یعنی این دنیا زیاد ارزش دعوا واسه هیچ و پوچه نداره.


در اخر بگم این مستند همه رخدادهایی (جادو ها . خدایانی که در ذهن مردم ساختن . شیطان .شیطان پرستی در دنیا . جنگ خوب و بد . اهداف دشمنان خدا ) که الان توی دنیای ما اتفاق میافته رو توضیح میده و اسرار ارزشمندی رو فاش میکنه و میگه برای ظهور امام زمان خودتون نزدیک کنید.


هر کسی که امکانش براش فراهمه که بتونه این مستند رو دانلود کنه دریغ  نکنه.بخدا این مستند پیام و نکته هایی داره که شما تا اخر عمرتان به سختی بتونید اونها رو پیدا کنید.


امیدوارم تونسته باشم کاری مثبت رو انجام داده باشم و از همه شما می خوام که اگه امکان داره تا جایی که میتونید این مستند رو به دوستان و اشنایتان بدید ... امیدوارم حرف های من ارزش اینو داشته باشه حداقل چند قسمت اول رو ببنید.


در این مستند تلاش شده است که به پرسشهایی نظیرسوالهای زیر پاسخ داده شود:



- چرا این همه برجهای هرمی و برجهای دوقلو در اطراف ما ساخته می شود؟


- پشت پرده فیلمها و کارتون های سینمایی چیست؟


- چرا سلطه گران جهانی به دنبال احیای معبد سلیمان هستند؟

- چه ارتباطی بین فرعون امروزی و "نظم نوین جهانی" وجود دارد؟

- چه وجه اشتراکی بین جورج بوش، اوباما و ملکه انگلیس وجود دارد؟


- چرا شیطان پرستی امروز توسط سران کشورهای استعمارگر و صهیونیست پشتیبانی می شود؟


- مقصود واقعی اشیاء پرنده ناشناخته (UFO) چیست؟


- هدف واقعی فروپاشی اقتصادی در جهان چیست؟

برای ظهور اقا امام زمان صلوات.


جمعه 24 تير 1390برچسب:ظهور,مستندظهور, :: 13:25 ::  نويسنده : یه نفر

خب طبق پست قیلی که امیدوارم طولانی بودنش خستتون نکرده باشه و مطالعش کرده باشید

اینم دانلود:

  قسمت  صفرم : مستقیم  -  کمکی

 قسمت اول 

رمز فایل(از حروف کوچک انگلیسی استفاده شود) :www.ghiamat.ir

بازم میگم از اول نگاه کنید تا در اواسط مجموعه دچار سردرگمی نشید ولی جذابیت سریال از اواسط اون شروع میشه و اینکه بر خلاف اسمی که داره فقط درباره ظهور امام توضیح نمیده بلکه بیشتر به سیستم فراماسونری و ایلومناتی و شیطان پرستی می پردازه



جمعه 24 تير 1390برچسب:دانلود,مستندظهور,قسمت صفر و 1, :: 13:25 ::  نويسنده : یه نفر

پدرمومن من ... مادر مقدس من ... نماز تو یک ورزش تکراری است بدون هیچ اثر اخلاقی و اصلاح عملی و حتی نتیجه بهداشتی ! که صبح و ظهر و شب انجام می دهی اما نه معانی الفاظ و ارکانش را می دانی و نه فلسفه حقیقی و هدف اساسی اش را می فهمی. تمام نتیجه کار تو و آثار نماز تو این است که پشت تو قوز درآورد و پیشانی صافت پینه بست و فرق من بی نماز با تو نمازگزار فقط این است که من این دو علامت تقوی را ندارم!

تو می گویی: نماز خواندن با خدا سخن گفتن است. تصورش را بکن کسی با مخاطبی مشغول حرف زدن باشد اما خودش نفهمد که دارد چه می گوید؟ فقط تمام کوشش اش این باشد که با دقت و وسواس مضجکی الفاظ و حروف را از مخارج اصلی اش صادر کند. اگر هنگام حرف زدن "ص" را "س" تلفظ کند حرف زدنش غلط می شود اما اگر اصلا نفهمد چه حرفهایی می زند و به مخاطبش چه می گوید غلط نمی شود!

اگر کسی روزی پنج بار و هر بار چند بار با مقدمات و تشریفات دقیق و حساس پیش شما بیاید و با حالتی ملتمسانه و عاجزانه و اصرار و زاری چیزی را از شما بخواهد و ببینید که با وسواس عجیبی و خواهش همیشگی خود را تلفظ می کند اما خودش نمی فهمد که چه درخواستی از شما دارد چه حالتی به شما دست می دهد؟ شما به او چه می دهید؟ و وقتی متوجه شدید که این کار برایش یک عادت شده و یا بعنوان وظیفه یا ترس از شما هم انجام می دهد دیگر چه می کنید؟ گوشتان را پنبه نمی کنید؟

اگر خدا از آدم خیلی بی شعور و بلکه آدمی که مایه مخصوص ضد شعور دارد بدش بیاید همان رکعت اول اولین نمازش با یک لگد پشت به قبله از درگاه خود بیرونش می اندازد و پرتش می کند توی بدترین جاهای جهان سوم تا در چنگ استعمار همچون چهارپایان زبان بسته ی نجیب بار بکشد و خار هم نخورد و شکر خدا کند و در آرزوی بهشت آخرت در دوزخ دنیا زندگی کند و در لهیب آتش و ذلت و جهل و فقر خود ابولهب باشد و زنش حماله الحطب!!!

و اگر خدا ترحم کند رهایش می کند تا همچون خر خراس تمام عمر بر عادت خویش در دوار سرسام آور بلاهت دور زند و دور زند و دور زند...... و در غروب یک عمر حرکت و طی طریق در این" مذهب دوری" به همان نقطه ای رسد که صبح آغاز کرده بود. با چشم بسته تا نبیند که چه می کند و با پوز بسته تا نخورد از آنچه می سازد! و این است بنده مومن آنچه عفت و تقوی می گویند.

کجایی پدر مومن من... مادر مقدس من... وای بر شما نمازگزارانی که سخت غافلید و از نماز نیز. در خیالتان  خدای آسمان را نماز می برید و در عمل بت های قرن را. خداوندان زمین را... 

بت هایی را که دیگر مجسمه های ساده و گنگ و عاجز عصر ابراهیم و سرزمین محمد نیستند



جمعه 24 تير 1390برچسب:شریعتی,ما متهمیم, :: 13:25 ::  نويسنده : یه نفر

از باغ می برند تا چراغانی ات کنند

 تا کاج جشن های زمستانی ات کنند

پر کرده اند صبح تو را ابرهای تار

  تنها به این بهانه که بارانی ات کنند

یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند

   این بار می برند که زندانی ات کنند

یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست

  از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند!

ای گل گمان نکن به شب جشن می روی

 شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند

آب طلب نکرده همیشه مراد نیست

  گاهی نشانه ایست که قربانی ات کنند

فاضل نظری



جمعه 24 تير 1390برچسب:فاضل نظری,شعر زیبا, :: 13:25 ::  نويسنده : یه نفر

http://up.vatandownload.com/images/06gq5kziocvxn0pe1m5.jpg



جمعه 24 تير 1390برچسب:نیایش,شریعتی, :: 13:25 ::  نويسنده : یه نفر

تو به آرامی خواهی مرد اگر...
اگر مسافرت نکنی
اگر مطالعه نکنی
اگر به صدای زندگی گوش نکنی
اگر قدر خود را ندانی
تو به آرامی خواهی مرد
اگر اعتماد به نفس خود را سرکوب کنی
وقتی اجازه ندهی دیگران به تو کمک کنند
تو به آرامی خواهی مرد
اگر برده‏ی عادت هایت شوی
اگر همیشه از یک راه تکراری بروی …
اگر کارهای روزمره ات را تغییر ندهی
اگر رنگ‏های متفاوت به تن نکنی
یا اگر با افراد جدید هم صحبت نشوی
تو به آرامی خواهی مرد
اگر از شور و حرارت
از احساسات سرکش
و از چیزهایی که چشمانت را به درخشش وامی‌دارند
و ضربان قلبت را تندتر می‌کنند
دوری کنی
تو به آرامی خواهی مرد
اگر هنگامی که با شغلت،‌ یا عشقت شاد نیستی، آن را عوض نکنی
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نکنی
اگر به دنبال رویاهایت نروی
اگر به خودت اجازه ندهی
که حداقل یک بار در تمام زندگی‏ات
ورای مصلحت‌اندیشی بروی...
امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن

«پابلو نرودا»



جمعه 24 تير 1390برچسب:شعر,پابلونرودا,به آرامی خواهی مرد, :: 13:25 ::  نويسنده : یه نفر

سلام بر تو ای انسان بر تو که در جنگ نطفه ها فاق آمدی  چشمت را بر جهان گشودی

 

اول زندگی ات جنگ بود جنگ در برابر نطفه ها ی دیگر در جامعه ای به نام رحم

 

وقتی سرخوش از پیروزی شدی ديگران را کنار زدی ،حالا باید ریشه هات را مستحکم میکردی تا جان بگیری ،خودت را وصل بر انسان دیگری کردی تا ابزارش کنی تا زنده باشی

 

تو ابتدای زندگی ات با جنگ آغاز و انتهای زندگی ات را باجنگ به اتمام میرسانی

 

تو ابزار  را در همان آغاز خلقت یاد گرفتی

 

آهای   یادواره تطورت را به خاطر داری ؟؟

 

 که چگونه از عصر بربریت و توحش به عصر تمدن رسیدی ؟یادت میآید زمان عصر فولاد آهن را و یا اینکه  همه را به دست فراموشی اش سپرده ای؟

 

هابیل و قابیل را زمانه یادت میآید برادر کشان انسان نما را ،از کشتی نوح ،از عصای موسی ،از صلیب کشیدن عیسی از محمد و از عایشه ازفاطمه و از عدالت علی چیزی به خاطر داری؟

 

یادت میآید از زخم زمانه و ازکشتار دیگر انسان ها به دست خودت  که  بر آنها تاختی تازیدی؟یادت میآید از ستمی که خود بر نوع خودت کردی؟

 

دیروز به خاطر غنیمت فوج فوج انسان میکشتی ، و امروزهم به خاطر قدرت فوج فوج انسان میکشی.نمیدانم چه استعاره برای تو لایق بدانم ...اما زیبا چه گفت انکه تو را گرگ انسانیت خطاب کرد.

 

راستی میدانی من در چه عصری هستم ای انسان ،من از نوادگان تو در عصر سیم تکنولوژی، عصر تنفر ،عصر ریا ، دروغ گو بودن عصر بازیچه کردن همه چیز ، عصر ظاهربینی و ظاهر فریبی عصر ابزار کردن دیگران هستم

 

راستی میدانی تمام درد ها، تمام رنج ها ،تمام زخم ها ،تمام بی کسی هایت ازخودت بود

 

نه طبیعت با قهرش نه دیو پلیدی با هراس اش  بر تو ظلمی نکرد .این تو خود بودی ظالم خود شدی ،خودت کشتی ، خودت جنگیدی ، خودت به اسارت و یغما  بردی

 

روزی برای کسب ثروت رحم نکردی، روز دیگر برای کسب قدرت  جان میگرفتی و دیگر روز برای هوس ات بود که می تاختی اما تو میباختی تو بازنده بودی نه برنده

 

 تو بازیچه بودی تا بازیگردان،،، تو به دست قدرت و ثروت و هوس خودت راباختی خودت کشتی و خودت نابود ساختی

 

امروز هم دیگربه شمشیر ، تفنگ برای نابودی ات اکتفا نمیکنی تو اشتهایت را  بیشتر کردی بمبی از جنس اتم ساختی که از ریشه خود را بخشکانی

 

دیده ای تو ظالمی ای انسان ؟! همیشه میشنیدم که میگفتند خود کرده را تدبیر نیست

 

آنقدر از جنس انسان بودنت درد میکشی که دیگر دوای به نام دموکراسی و دین ،التیام بخش روحت نمیشود.دیده ای با همه این خوشی ها باز هم ناخوشی ،با همه ای دواها باز هم درد میکشی باز هم روحت اشفته است و خوشی ات توهم و خنده هایت موهوم است

 

راستی تو ازنوادگانت خبر داری؟ میدانی! که چگونه نامردی را در حد کمال بر خود تمام می کنند..میخواهم خیلی حرف ها بزنم اما..میترسم حرف هایم به مذاق دیگران خوش نیاید....................................

 

میدانی عصر ما هر چیز نظم گرفت ،چهاچوب گرفت برای خودمان قانون ساختیم .تا به اصطلاح کمتر خودمان را بیازاریم   کمتر خودمان را به اسارت  بکشیم کمتر بر خودمان ظلم کنیم .خانه های رویایی ساختم برج های بلند تا دل آسمان اما نمیدانم چرا هرچه  سوی آسمان میرویم از معنویت و خدا دور تر میشویم هر چه از ثروت پر میشویم از انسانیت تهی میشویم.             

 

 این نظم ها این قانون ها همه اش صوری است

 

 همه اش دروغ است همه بازیست همه اش برای خر کردن  خودمان است

 

راستش همه ما دیگر شی واره ، شیدایی، مسخ شده ،جن زده و روح زده سیاست زده ،دین زده ،قانون زده ،،،،از همه چیز واقعا زده شده ایم حتی از خودمان زده شده ایم

 

کوله بارت را جمع کن ای انسان دنیا به پایانش نزدیک شده



جمعه 24 تير 1390برچسب:, :: 13:25 ::  نويسنده : یه نفر

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد